It's a cold and it's a broken Hallelujah

چشم‌هایم را می‌بندم، سرم را می‌گیرم به بیرون، بزرگراه خلوت است و آفتاب و سایه، پشت پلک‌هاست.

هاله‌لویای کوهن هم هست. با صدای جف باکلی البته. همین نسخه را دوست دارم. آهنگ نفسم را آرام می‌کند. دست‌هایم را می‌گیرد توی دست‌هاش، می‌گوید تقلا نکن، آرام بگیر. آخرش خوب است. خوب هم نباشد تمام می‌شود و نمی‌ارزد به این همه پرپر زدن. می‌گوید ساده است، سختش نکن. رها کن. آره بچه جان، هاله‌لویا.

...

هولدن کالفیلد بود که می‌خواست بالای صخره بایستد و دست‌هایش را باز کند و ناتور بچه‌ها باشد؟

آخ هولدن، دره‌ها عمیق‌اند و دست‌هایت، هر چه هم محکم بکشی‌شان از دو طرف، باز کم‌وسعت و کوچکند.

اما چه باک؟ همه‌مان می‌افتیم، تک به تک. دست هم را بگیریم، شاید همین افتادن هم خوش باشد.

...

Well, maybe there's a God above

But all I've ever learned from love

Was how to shoot somebody who outdrew ya

It's not a cry that you hear at night

It's not somebody who's seen the light

It's a cold and it's a broken Hallelujah

 (+)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد