سیسالگی آغاز یک دوران تازه است برای خیلیها، آغاز به صلح رسیدن با جهان، دست کشیدن از خوابها و فراموش کردن دیوانگیها؛ یک جایی هست که خیال میکنی جنگیدن دیگر فایدهای ندارد، که عوض کردن دنیا کاری است احمقانه و ناممکن ؛ یک جایی هست که احساس میکنی افتادهای توی سراشیبی و با هر قدم از قله و آرزوهایت دورتر میشوی، یک جایی هست که تسلیم خستگی میشوی و تن میدهی به محافظهکاری و آرامش و ثبات از دور خوشاش.همین چیزهاست لابد، که از سیسالگی یک تراژدی میسازد، روایت مرگ قهرمانی که قرار بود شکست ناپذیر باشد. تا دیوانگیها اما هستند، تا چیزهایی وجود دارند که میشود برایشان جنگید، تا شهوت تغییر جهان هست، سی سالگی از راه نمیرسد؛ حالا این روزگار است که باید نگران «سیسالگی» باشد، نگران دیوانههایی که سی را پشت سر گذاشتهاند، شقیقههایشان خاکستری شده و زخمیاند، اما همچنان به جنگیدن فکر میکنند. (+)
نام و عکس این پست از اپیزود 14 فصل 7 سریال دوستان گرفته شده است.