رادیو سانست/ شب بود...

شب بود بیابان بود زمستان بود

بوران بود سرمای فراوان بود

یارم در آغوشم هراسان بود

از سردی افسرده و بی‌جان بود

از بهر آن سیمینبر خوشگل

از جسم و جان خود بودم غافل

میکوشیدم بهرش از جان و دل

میبردمش با خود سوی منزل

گیسویش، از باد و باران گشته آشفته

در مویش گویی مروارید غلتان خفته

این ترانه زمستانی زیبا، شب تابستانی ما رو که ساخت، شما هم بشنوید:

"شب بود" با صدای هانی نیرو

حالا اگه از اون ترانه خوشتون اومده اینجا می‌تونید چند ترانه دیگرش رو هم بشنوید


شب بخیر


از دفتر شعر

فکر می‌کنی بشود اطمینان کرد
وقتی در دیروز رهاشان کرده‌ای؟
زمان نمی‌گذرد
و در گلوی من
بغضی استخوان ترکانده است
نمی‌گذرم
از جاده هایی که بی تو آمدند
از ابرهایی که بی تو باریدند
نمی‌گذرم...
مجموعه شعر چند ورقه مه/ رضا جمالی حاجیانی/نشر چشمه
نقاشی از :Quint Buchholz

سرزدن به کتابخانه - بهار 63

من عاشق کودکی‌های "تهمینه" بودم. برای همین است که هنوز عکس سه در چهار دوران کودکی‌اش را گذاشته‌ام زیر شیشه‌ی میز کارم. دو دستش را بالش کرده و سرش را خوابانده روی دست‌هایش. چه اندوهی دارد این عکس. نمی‌دانم چرا خاطره بد است. اگر بدی‌ها را از یادم می‌برد، خب بگذار فریبم دهد چه بهتر. اما "سما" هم راست می‌گوید. لامصب مثل سیگار است خاطره. حال می‌دهد. اما از درون می‌پو‌ساندت...

بهار 63/ مجتبی پور محسن/ نشر چشمه

رادیو سانست - سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند

... چقدر کلمات تنهایند

چقدر تاریکی آمده است

چقدر کلمات در تاریکی جا عوض می کنند ...


سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند، گروس عبدالملکیان، نشر مروارید، گوینده: حامد


بخش اول


بخش دوم