اگر دوست داشتن محلی از اعراب داشته باشد، دوست داشتن بچهها نسبت به آدمهای بزرگ بیخطرتر است، همیشه لااقل این بهانه را داری که اینها شاید بعدها از خودمان شریفتر بشوند. ولی از کجا معلوم؟
کماند کسانی که بعد از گذشت بیست سال ذرهای از محبت آسان حیوانی را حفظ کرده باشند. دنیا آن چیزی نیست که گمان میکردی! همین. پس قیافهات تغییر کرده؟ چه جور هم، چون اشتباه میکردی! آنوقت ظرف یک چشم بر هم زدن چه آدم سنگدلی میشوی! قیافههای ما بعد از بیست سال، چنین چیزی را نشان میدهد! اشتباه را! قیافههای ما دربست اشتباه است.
سفر به انتهای شب/ لویی فردینان سلین/ ترجمه فرهاد غبرایی/نشر جامی
عکس نمایی از فیلم ملانکولیا
سلام
دوست داشتن های بی خطر ؟!
انگار دیگه وجود ن د ا ر ه !!!
چوب چه را خوردیم؟
خوش طعمی سیب بهشتی یا وسوسه شدن ادم و حوا؟
یا شاید چوب حسادت شیطان...!!!
سلام
از اون قطعه خوشم اومد برات گذاشتمش
بچه ها که ماهنتنفر همه دنیا از عشق یه زن کم خطرتره ولی
دیوانه نمی گوید دوستت دارم
دیوانه می رود تمام دوست داشتن را
به هر جان کندنی
جمع می کند از هر دری
می زند زیر بغل
می ریزد پای کسی که
قرار نیست بفهمد دوستش دارد...
از : مهدیه لطیفی
به نظر من آدمی که دوست داشتن کسی یا چیزی رو تجربه نکرده ، دوست داشتن واقعی کسی یا چیزی رو توی عمرش تجربه نکرده حق نداره در مورد دوست داشتن نظر بده .یا حرف بزنه.یا کارشناسیش کنه .یا از خطراتش بگه . یا مقایسه ش کنه .مخصوصاً وقتی خودشم میدونه داره به شکل احمقانه ای ژست امروزی میگیره ...وقتی کسی خیلی کوچیکه .قدش نمیرسه.باید وایسه خیلی بزرگ بشه. دوست داشتن حسابی خاکسترش کنه .حسابی پروانگیش فنا شه.حسابی بمیره توی دیوونگی بعدش نطق کنه یا به زبون امروزیا حرف مفت بزنه...
وتمام اینایی که گفتم منظورم به لویی فردینان و فرهاد غبرایی ونشر جامی وبلوار حامد نیست ...
سلام
سکوت اختیار کردی و هیچی ننوشتی انگاری ؟!
عالی بود ملانکولیا.
خصوصا اگر بدونی این کلمه دو تا معنا داره که برای فهمیدن فیلم باید هر دوشون رو فهمیده باشی, وگرنه فیلم میشه یه کابوس بی سر و ته