از دفتر شعر - مالیخولیا

وقتی جهان آوار می شود

همیشه دَمِ آخر یک لحظه هست

که می شود چشم ها را به آوار دوخت

دست ها را به ترس سپرد

و در تنهایی ویران شد

می شود هم

دست در بغلِ یار انداخت

چشم در چشم اش

و فکر کرد:

زیبایی اش چه بی پایان بود...

عکس: نمایی از فیلم "زندگی دوگانه ورونیکا"

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلی جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 13:51 http://1tirazhe.blogfa.com

وقتی

نیستی

... هیچ

فکری

حریف


خاطره هایمان

نمی شود ...

adi جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 18:52

چرا ننوشتین شعر از آقایِ حسین سناپور؟!

صبح روزی که این شعر رو یادداشت کردم نام شاعر رو متاسفانه فراموش کردم ببنویسم. و عصر همون روز که قصد داشتم در وبلاگ بزارمش در خاطرم نبود نام شاعر و در گوگل به اشتباه نام حسین سینایی سرچ کردم که مطمئن شم اما چیزی دستگیرم نشد. ممنوم که اسم ایشون رو یادداوری کردید

ماهی تنگ بلور جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 21:53 http://parcian.persianblog.ir/

زن و بچه مردم رد میشه آآآآآ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد