هذیان به سعی نیمه شب - Detachment

همه‌ی این روزها و شب‌ها مثل بندبازی شدم که هر لحظه ممکنه زیر پاهاش برای همیشه خالی بشه و... و ترس این تهی شدن، هیچ شدن و از هم گسیختن با هر گام و با هر تپش قلب همراهشه. بندباز گیج و مستی! که نمی‌دونه پایان این بند نازک و سست قراره به کجا ختم بشه...

پایانی هست؟

نظرات 2 + ارسال نظر
آرام دوشنبه 11 دی 1391 ساعت 08:18

خب ،رو بند ، بازی نکن

یا گیج ومست بازی نکن

یا روی بند محکم پا بزار

افسانه جمعه 29 دی 1391 ساعت 17:58

منم دنبال پایانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد