یکی از آرزوهای قدیمی و هم چنان پا بر جای من  کار کردن در فانوس دریایی بوده... که یه اتاق دنج اون بالا داشته باشم با کلی کتاب و یه آرشیو از موسیقی هام. البته در نسخه ی جدیدی از آرزوم گفتم بد نیست یه همکار دختر هم اونجا پیشم باشه که از سر تصادف ! عاشقش هم شده باشم خراب! و بعد اون هی تند تند برام چای بریزه...!
زندگی این دنیا که گذشت.. از خدا خواستم اون دنیا من رو مسؤل همه ی فانوس دریایی های اقیانوس های بهشت کنه.
 والا .. ما میگیم. شاید زد و گرفت!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد